به گزارش وبلاگستان مشرق، ابراهيم رضايي در مطلب اخير وبلاگ "دغدغه" نوشت: يادم ميآيد آقاي خاتمي رييس جمهور سابق در ديدار اعضاي فراکسيون اقليت مجلس ششم –که آن زمان اصولگرا بودند- آنها را "اقليتي نجيب" خوانده بود.
جاي اصولگرا و اصلاح طلب در مجالس هفتم و هشتم عوض شد و اين اصلاحطلبان بودند که در اين دو مجلس در اقليت بوده و هستند.
انصافا اقليت مجلس ششم علاوه بر نجابت، فعال بود. اعتراض مي کرد، بيانيه مي داد، نطق مي خواندند، بحث مي کردند و... و جالب اينکه در برخي موارد همچون دفاع از حقوق هسته اي که همراي فراکسيون اکثريت(اصلاحطلبان) بود، با آنها همراهي مي کردند و به جاي صدور بيانيه جداگانه، از بيانيه آنها حمايت مي کردند.
اکنون اما حکايت اقليتي هاي مجلس هشتم است. از اين نکته بگذريم که اين فراکسيون در بهارستان کمکار است و اعضايش رغبتي براي عضويت و فعاليت در آن ندارند و از ترس مردم ترجيح ميدهند عضويتشان را کتمان کنند، جهتگيري اين فراکسيون نه تنها همسو با نظام نيست که ظاهرا تنها بر مدار "نگاتيويسم" مي چرخد. تقريبا ديگر اثبات شده که تنها اصلي که در فراکسيون اقليت مجلس هشتم به رسميت شناخته مي شود و همه اعضا به آن پايبند هستند، مخالفت با دولت است. فرقي نمي کند که تصميمات در جهت منافع ملي يا بر خلاف آن باشد، قانوني باشد يا غيرقانوني، چنانچه سنگي جلوي پاي دولت بيندازد، کافيست.
اين ماجرا آنقدر غمانگيز است که در مواردي اين فراکسيون آراء سالهاي گذشته خود را هم فيالمثل براي "گرفتن حال احمدينژاد" پس مي گيرد. شايد بپرسيد، دليلت چيست و چرا در مورد سي چهل نماينده که منتخب مردم هستند و از فيلتر شوراي نگهبان گذشته اند و قسم خورده اند که پاسدار قانون اساسي باشند و انسانهاي شريفي هستند و... چنين قضاوت مي کنيد؟!
همگي خوب به ياد داريم که به هنگام راي اعتماد کابينه دهم، ليدرهاي اين فراکسيون در مخالفت با وزراي پيشنهادي سخن راندند و اعضاي آن بطرزي يکپارچه و حماسي! تقريبا به همه اعضاي کابينه راي منفي دادند تا باز هم همان حرف مهندس موسوي را تکرار کنند که احمدي نژاد هيچ نقطه مثبتي ندارد. تاسفبارترين راي منفي اين گروهک اما به سردار احمد وحيدي وزير پيشنهادي دفاع بود که در آن روزها تحت حملات شديد محافل صهيونيستي دنيا قرار داشت. (بخاطر سناريوي بمبگذاري آميا در آرژانتين) صهيونيستها و آمريکاييها از نمايندگان خواسته بودند که به وحيدي -که فردي غيرسياسي و داراي سوابقي شايسته و رزمنده اي مجاهد بود- راي اعتماد ندهند. فراکسيون اکثريت به نداي بيگانگان پاسخ مثبت داد. جانفشاني وحيدي براي ايرانزمين تا آنجا بود که از سوي برخي دول غربي مورد تعقيب قرار گرفته بود.
پس از تشکيل دولت هم هرگاه بحث استيضاح وزرا به ميان آمده، پاي ثابت آن دوستان اقليت بوده اند. در مجلس چنين شده که هر کسي گفتاري يا کرداري بر عليه دولت داشته باشد، اقليتي ها پشت سرش ميايستند. رفاقت تازه آنها با آقاي لاريجاني، پيوند با علي مطهري و راي به وي براي عضويت در هيات نظارت بر مطبوعات و همراهي گهگاه با امثال احمد توکلي هم از همين سنخ است.
دوستان اقليت به هر طرح و مصوبه اي که در ضديت با دولت باشد يا چوب لاي چرخ دولت بگذارد، راي مثبت مي دهند. نمونه آخر آن انحلال سازمان تربيت بدني و تبديل آن به وزارتخانه و حمايت از برنامه پنجم (آن بخش هايي از برنامه که دستخوش تغيير شد) بر عليه دولت همچون تحديد اختيارات رييس جمهور است.
گرچه اين نمايندگان اندکي قبلتر تصويب کرده بودند که تعداد وزارتخانه ها از 21 وزارتخانه به 17 وزارتخانه کاهش يابد، اما چون دولت مخالف بود، آنها موافق تبديل سازمان تربيت بدني به وزارتخانه شدند. طبيعتا در اين صورت قدرت مانور رييس جمهور در اين سازمان کاهش مي يابد و همين بس است. غيرقانوني بودن، قرباني کردن سازمان ملي جوانان و تغيير ماهيت اين دو سازمان، دردسرآفريني براي ورزش و فدراسيون هاي ورزشي ايران در دنيا، مخالفت روساي فدراسيون ها، ضرر و زيان هاي ملي و بين المللي، غيرکارشناسي بودن و... کشک!
در ماجراي دانشگاه آزاد تا آخرين قطره خون پاي جاسبي ايستادند چون احمدي نژاد وعده داده بود که دانشگاه آزاد را آزاد خواهد کرد.
بودجه مجمع تشخيص مصلحت و مرکز تحقيقات آن در لايحه بودجه پارسال افزايش يافت. اقليت پشتيبان بود چون فيالحال مجمع بهترين ابزار براي مقابله با دولت است.
وقتي منوچهر متکي براي تصدي وزارت امور خارجه به مجلس معرفي شد، اقليتي ها رسما مخالف بودند، کواکبيان عضو "صدابلند" اين فراکسيون در مخالفت با متکي صحبت کرد و سياست خارجي دولت نهم را زير سووال برد. همين که متکي عزل شد، بلااستثنا همه اعضاي اين فراکسيون از وي تقدير کردند و دورانش را درخشان دانستند. در اين قصه حتي با اکثريت هم همراه شدند چرا که متکي با دلخوري از دولت رفته بود. به زودي يادشان رفت که چقدر همين متکي را به مجلس کشانده بودند و به بهانه هاي واهي مورد سووالش قرار داده بودند.
بگرديد، خوب بگرديد، کمتر جايي پيدا مي کنيد که يکي از اعضاي اين فراکسيون يکي از کارها و سياست هاي دولت را تاييد کرده باشد اما تا دلتان بخواهد نق مي زنند و سياهنمايي مي کنند. حتي در بحث هاي کلان و بين المللي هم حمايتشان را دريغ مي کنند.
خوب به ياد داريم که لوايحي معروف به لوايح دوقلو (لايحه اصلاح قانون انتخابات مجلس و لايحه تبيين حدود وظايف و اختيارات رئيس جمهور) از سوي دولت اصلاحات به مجلس ششم ارايه شد. اين لايحه مورد حمايت تمامقد اصلاحطلبان مجلسي و دولتي وقت بود. آنها آنقدر ذوقزده بودند که در عرض چند دقيقه اين لايحه را در کميسيون امنيت ملي مجلس ششم به رياست ميردامادي تصويب کردند. عباس عبدي از اعضاي ارشد حزب مشارکت (حزبي که دولت و مجلس را در دست داشت) طي مصاحبه اي با روزنامه آفتاب يزد در 25 شهريور 81 در اين باره مي گويد: «در صورت تأييد نشدن کامل اين دو لايحه، اصلاح طلبان از حاکميت خارج خواهند شد؛ زيرا عملاً کاري از دست آنها برنخواهد آمد تا به مطالبات مردم پاسخ دهند. خروج از حاکميت هم شامل استعفاي دستهجمعي رئيس جمهوري و نمايندگان مجلس ششم است ... بقاي نظام در گروه تصويب و تأييد لايحه تبيين اختيارات رئيس جمهوري و اصلاح قانون انتخابات است ... جز تصويب و تأييد اين لوايح، هر برخورد ديگري که با آنها صورت گيرد، نه تنها مشکلات نظام را حل نخواهد کرد بلکه ممکن است به فروپاشي نيز منجر شود»
طبق لايحه حدود وظايف اختيارات رييس جمهور، رييس قوه مجريه مي توانست حتي رهبري را نيز مجازات کند!! و البته همچنين روساي ساير قوا، فرماندهان نظامي و...
ملاقات با سران فتنه، ايجاد ترديد و ياس در جامعه، بلوا و.. پيشکش. البته اينها چندان خطرناک نيستند چرا که چون اعتقاد چنداني به راهشان ندارند، با آب نباتي، مثبت مي شوند.
اکنون که ديگر دولت دست اصلاحطلب جماعت نيست، نظر اصلاح طلبان مجلس هشتم برگشته است، آنها حتي مصمم هستند که اختيارات رييس جمهور را که طبق قانون اساسي به رسميت شناخته شده محدود کنند چرا که به قول جرج بوش پسر "هر که با ما نيست بر ماست". باورتان مي شود؟
سال هاست که فرياد قانون، قانون" اين جماعت گوش فلک را کر کرده بود، مدت ها بود که داعيه قانون گرايي حضرات تا آسمان رفته بود اما حالا که پاي خودشان در ميان است، ترجيح مي دهند زير حرف خود بزنند اما از حصار تنگ منافع شخصي و باندي خارج نشوند. کاش اينقدر وقت مملکت و مجلس را بخاطر تکرار ... هرز نداده بودند.
حالا در قرن 21 و هزاره سوم هستيم!
راست گفته اند که تفکر دوران اصلاحات به زبالهدان تاريخ پيوسته است.